پیچک

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسا یک خوردن که مانع شود لذّت از خوردنیها را بردن . [نهج البلاغه]
مشخصات مدیروبلاگ
 
علی کاظمی[10]
علی کاظمی- کارشناس ارشد آموزش زبان فارسی- تهران

خبر مایه

 آرایه های ادبی - صنایع بدیع لفظی و معنوی 

تشبیه : نشان دادن همانندی بین دو یا چند پدیده است .هرتشبیهی در اصل 4رکن و پایه دارد:
ارکان تشبیه : مشبّه و مشبّهٌ به
ادات تشبیه وجه تشبیه

مثال:
بلم آرام چون قویی سبکبال // به نرمی بر سر کارون همی رفت
بلم=: مشبّه / چون= ادات تشبیه / قویی سبکبال = مشبّهٌ به / نرم و آرام پیش رفتن = وجه تشبیه
1- تشبیه انواع مختلف دارد:
تشبیه بلیغ : دو رکن ادات تشبیه و وجه تشبیه حذف می شود .
تشبیح بلیغ اسنادی : مشبّه و مشبّه به با کسره به هم اضافه نشده اند : علم ، نور است
قدش ، سرو است .
تشبیه بلیغ اضافی : مشبّه و مشبّه به با کسره به هم اضافه شده اند : نورِعلم
درختِ دوستی قدِ سرو .
2- استعاره : به کار بردن کلمه در غیر معنی اصلی .
استعاره مصرحه : تشبیه بلیغی است که مشبّه آن حذف شده باشد .
تشبیه ادعای همانندی دو پدیده است ولی استعاره ادعای یکسانیِ آنها است .
مثال:
سبک تیغ تیز از میا ن برکشید // بر شیر بیدار دل بر درید
شیر بیدار دل استعاره برای سهراب است
بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد// بهار عارضش خطّی به خون ارغوان دارد

بت استعاره برای یار زیبای شاعر است

3- مجاز : به کار بردن واژه در غیر معنی اصلی آن است به شرط آن که نشانه ای ، را به معنی غیر اصلی راهنمائی کند که این نشانه را قرینه می گویند .
هر استعاره ای ، مجاز است و علاقه آن ، شباهت است .
پیوند و تناسبی که معنی حقیقی و مجازی را به هم مربوط می سازد علاقه نامیده می شود .

مثال:
طاقت سر بریدنم باشد// وز حبیبم سر ِ بریدن نیست
سر در مصراع اول معنی حقیقی دارد ولی در مصراع دوم مجاز است و به معنی اندیشه و تصمیم و قصد به کار رفته است.
کلام تو گیاه را بارور می کند و از نَفَسَت گل می روید
( نَفَس ، مجاز برای سخن است)

 4- کنایه :سخنی که دارای یک معنی ظاهری و نزدیک به ذهن و یک معنی باطنی و دور از ذهن باشد و منظور، معنی باطنی و دور از ذهن باشد کنایه است .

مثال:
نرفتم به محرومی از هیچ کوی // چرا ازدر حق شوم زرد روی
زرد رویی کنایه از خجالت و شرمندگی است
بیفشرد چون کوه پا بر زمین // بخایید دندان به دندان کین
هردو مصراع ،کنایه از ابراز شدت خشم است

5-سجع : به آهنگ بر خاسته از کلمات پایانی دو جمله یا بیشتر گفته می شود .
مثال:
توانگری به هنر است نه به مال و بزرگی به عقل است نه به سال ( حال و سال مسجع )
سجع موسیقی درونی (لفظی ) و تاثیر کلام را افزایش می دهد
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون // نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
گردون ، افسون ، و یاران واژه های سجع متوازی اند که موسیقایی ترین نوع سجع است
سجع بیشتر در نثر به کار می رود اما گاهی در شعر نیز کاربرد دارد.
هنگام تنگ دستی در عیش کوش و مستی // کاین کیمیای هستی ، قارون کند گدا را
تنگ دستی ، مستی ، هستی واژه های سجع هستند.

6-موازنه: هرگاه دو مصراع یا دو جمله تقریباً همه کلمات به ترتیب با هم سجع متوازن( کلمات پایانی جمله ها هم وزن باشند ولی واج های پایانی آنها مانند هم نباشد)باشند موازنه می نامند.
مثال:

دل به امید روی او همدم جان نمی شود // جان به هوای کوی او خدمت تن نمی کند
این لطافت کز لب لعل تو من گفتم که گفت // وین تطاول کز سر ِ زلفِ تو من دیدم که دید
گر عزم جفا داری سر در رهت اندازم // ور راه ِ وفا گیری جان در قدمت ریزم

7- ترصیع: هرگاه دو مصراع یا دو جمله تقریباً همه کلمات به ترتیب با هم سجع متوازی( کلمه های پایان جمله ها هم وزن باشند و واج پایانی آن ها نیز یکی باشد) باشند ترصیع می نا مند .
مثال:
برگ بی برگی بود ما را نوال // مرگ بی مرگی بود ما را حلال
ما چو ناییم و نوا در ما زتوست // ما چو کوهیم و صدا در ما زتوست

8- جناس : یکسانی یا شباهت قابل توجه دو واژه یا بیشتر است در تلفّظ و اختلاف در معنی
کلماتی که پدید آورند? جناس اند ارکان جناس نامیده می شوند
گاهی ارکان جناس در تلفظ کاملاً یکسان و فقط تفاوت معنی دارند .
گلاب است گویی به جویش روان // همی شاد گردد زبویش روان
روان(جاری) و روان(روح و جان)ارکان جناس اند که تلفظ یکسان و معنی متفاوت دارند
انواع جناس:
جناس تام :یکسانی دو واژه در تعداد و ترتیب واج ها ست
خرامان بشد سوی آب روان // چنان چون شده باز یابد روان
جناس ناقص حرکتی :هرگاه اختلاف تلفظ دو یا چند کلمه تنها در مصّت کوتاه باشد ما نند: بُرد و بَرد
گِرد و گَرد مِهر و مُهر
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند// به دشت( پُر )ملال ما پرنده( پَر ) نمی زند
جناس ناقص اختلافی : هرگاه دو کلمه یا بیشتر در یک صامت یا مصّت بلند اختلاف تلّفظ داشته باشند مانند :شمع و جمع
رفیق و شفیق شیر و سیر چاه و جاه
هر تیر که در (کیش) است گر بر دل( ریش) آمد// ما نیز یکی باشیم از جمل? قربانها
جناس ناقص افزایشی : اختلاف دو واژه یا بیشتر است در معنی و تعداد حروف مانند:رنج و مرنج
قدم و مقدم دست و دوست
شادی مجلسیان در (قدم ) و (مقدم) توست

9- اشتقاق : استفاده از واژه های هم ریشه که سبب می شود واج های آنها به یکدیگر نزدیک باشند آرایه اشتقاق نامیده می شود . مانند : دیده و دیدار بینا و بینندگان لطف و لطیفه .
مثال:
موج زخود «رفته» ای تند خرامید و گفت// هستم اگر «می روم» گر « نروم» نیستم
به «لطف »خال و خط از عارفان ربودی دل//« لطیفه» های عجب زیر دام و دانه ی توست
10- تکرار : هرگاه کلمه ای دوبار یا بیشتر در کلام بیاید به گونه ای که برموسیقی درونی بیفزاید و تأثیر سخن را بیشتر کند تکرار نامیده می شود .
مثال:
اشک چون دریا و غم طوفان اشک دل بود کشتی و سرگردان اشک

11- تصدیر : اگر واژه ای در آغاز و پایان بیتی تکرار شود ، در اصطلاح ادب تصدیر نامیده می شود .

مثال:
قدم باید اندر طریقت نه دم که اصلی ندارد دم بی قدم
سعدی به روزگاران مهر نشسته بر دل بیرون نمی توان کرد الّا به روزگاران
12- مراعات نظیر : استفاده از واژه های یک مجموعه که با هم تناسب دارند . تناسب بین واژه ها می تواند از نظر جنس ، نوع ، مکان ، زمان ، همراهی ..... باشد .
مثال:

اشک چون دریا و غم ، طوفان اشک // دل بود کشتی سرگردان اشک
غم و دل و اشک و دریا و طوفان و کشتی مراعات نظیرند
بیستون بر سر راه است مباد از شیرین// خبری گفته و غمگین دل فرهاد کنید
بیستون، شیرین، فرهاد مراعات نظیرند

- مراعات نظیر ، پرکاربردترین آرایه در شعرو نثر فارسی است
- همواره ارکان تشبیه ، مراعات نظیر هم محسوب می شوند
- آرایه تضاد ، مراعات نظیر نیز به حساب می آید

- تضاد : کاربرد کلماتی در سخن است که معنی آنها متضاد است مانند : نیکی و بدی درویش و غنی خواب و بیداری قناعت و حرص سپید و سیاه .
مثال:
بسیار سیه سپید کرده است// دوران سپهر لاجوردی
16- تناقض : نسبت دادن دو حالت و ویژگی متضاد به یک پدیده است . مانند : سیر ِگرسنه - خاموش ِگویا .
مثال:
چیست این سقف بلند «ساده بسیار نقش » // زین معمّا هیچ دانا در جهان آگاه نیست
طنز یعنی «گریه کردن قاه قاه»// طنز یعنی «خنده ی پر اشک و آه»

17- حس آمیزی : آمیخته کردن دو یا چند حس است در کلام که با ایجاد موسیقی معنوی به تأثیر سخن می افزاید و سبب زیبایی آن می شود . مانند : دیدی چه گفت
بوی تلخ قیافه بامزه برخورد سرد
مثال:
از این شعر تر شیرین ز شاهنشه عجب دارم// که سر تا پای حافظ را چرا در زر نمی گیری
شعر تر شیرین آمیختگی حواس شنوایی، لامسه و چشایی
از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر// یادگاری که در این گنبد دوّار فتاد
دیدن صدا:آمیخته شدن دوحس بینایی و شنوایی

18- ایهام : آوردن واژه ای با حداقل دو معنی قابل قبول که یکی نزدیک به ذهن و دیگری دور از ذهن باشد .
مثال:
خانه زندان است و تنهایی ملال // هر که چون سعدی گلستانش نیست
گلستان به دو معنی باغ و کتاب گلستان سعدی است
هر کا و نکاشت مهروز خوبی گل نچید // در رهگذار باد نگهبان لاله بود
لاله به معنی گل لاله و چراغ لاله است
نرگس مست نوازشگر مردمدارش // خون عاشق به قدح گر بخورد ، نوشش باد
نرگس مست مردم دار : چشمی که دارای مردمک است و خوش رفتار با مردم .
استاد مسلم ایهام حافظ است

18- ایهام تناسب:آوردن واژه ای است با حداقل دومعنی که تنها یک معنی آن مورد نظر است و معنی دیگر با برخی واژه ها ی کلام تناسب و مراعات نظیر دارد
19- مثال:

هرکاو نکاشت مهر وز خوبی گلی نچید // در رهگذارباد نگهبان لاله بود
گل لاله با کاشتن،گل ،چیدن،باد، مراعات نظیر است
از اسب پیاده شو بر نطع زمین رخ نه // زیر پی پیلش بین مات شده ی نعمان
رخ= چهره و مهره ای در شطرنج
پیل= فیل مهره ای در شطرنج
اسب ،پیل ،رخ،پیاده،مات مراعات نظیر اند
19 -لّف و نشر:دویا چند واژه در کنار هم در یک بخش کلام آورده شود و توضیح مربوط به آن ها در بخش دیگر آورده شود
مثال:

افروختن وسوختن و جامه دریدن پروانه زمن، شمع زمن، گل زمن آموخت
ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی من چشم تو را مانم ،تو اشک مرا مانی
ای شاهد افلاکی من در مستی به چشم تو می مانم و تودر پاکی به اشک من می مانی
در مستی و ودر پاکی (لّف) و من چشم تو را مانم ،تو اشک مرا مانی (نشر مرتب )است
20- اغراق:هرگاه وجود حالتی یا صفتی را برای کسی یا چیزی بیان کنیم که محال یا بسیار غیر عادی باشد اغراق پدید می آید
اغراق مناسب ترین اسباب برای تصویر یک دنیای حماسی است ،بنابراین از آن در شاهنامه وآثار حماسی دیگر بسیار استفاده شده.
مثال:
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران // کز سنگ ناله خیزد وقت وداع یاران
مانند ابربهار گریستن وگریه ی در آلودی که حتی سنگ را هم به ناله وا می دارد بیانی آمیخته به اغراق است
هر شبنمی در این ره،صد بحرآتشین است // دردا که این معما شرح و بیان ندارد
قطره ی ناچیز شبنم را در راه عشق صد دریای آتشین تصّور کردن بیانی اغراق آمیز است.

روش تسجیع
تسجیع، یکی از روش هایی است که با اعمال آن، در سطح دو یا چند کلمه (یک جمله) یا در سطح دو یا چند جمله (کلام) موسیقی و هماهنگی به وجود می آید و یا موسیقی کلام افزونی می یابد.
مدار بحث تسجیع، در نکته ی تساوی یا عدم تساوی هجاها و همسانی یا عدم همسانی آخرین واک اصلی کلمه (رَوی) است. بحث سجع، کلی تر از قافیه است. علاوه بر این اصطلاح قافیه را فقط در مورد اواخر ابیات شعر به کار می برند؛ حال آن که سجع در نثر و در حشو شعر هم واقع می شود.

الف
روش تسجیع در سطح کلمه
حدود : حداقل دو کلمه و حداکثر چند کلمه در یک جمله.
به مصادیق تسجیع در سطح کلمه، سجع می گویند. سجع بر سه گونه است:
1) سجع متوازی 2) سجع مطرف 3) سجع متوازن

سجع متوازی
و آن با تغییر دادن صامت (تمام حروف به جز آ- ای- او- اَ- اِ- اُ ) نخستین در کلمات یک هجایی حاصل می شود (بقیه ی واک های هجا تغییر نمی کند): مانند: بار
b?r کار k?r و یا تغییر نخستین صامت هجای قافیه (یعنی هجایی که دربر دارنده حرف رَوی باشد) در کلمات چند هجایی است .
be-rast برست / be-bast ببست / še- kast شکست
نکته: تساوی هجای کلمات سجع از نظر عدد و کمیت (کوتاهی و بلندی ) اجباری است:
مرفوعه
Marfu?e / موضوعه Mawzu?e
پس فرق سجع متوازی از نظر ساختار با قافیه این است که در قافیه فقط صحت هجای قافیه شرط است و تساوی هجاهای کلمات قافیه شرط نیست؛ حال آنکه در سجع متوازی تساوی همه هجاهای کلمات مسجع از نظر عدد و کمیت نیز شرط است. مثلاً قافیه کردن شکست و ببست درست است اما اطلاق سجع متوازی به آنها صحیح نیست.
تبصره1: اگر کلمه چند هجایی باشد می توان در هجای قافیه، صامت نخستین را تغییر نداد: پرواز / آواز. در این صورت گاهی در هجا یا هجاهای ماقبل هجای قافیه، نخستین صامت را تغییر می دهند:
شمایل
ša-ma-yel / قبایل a-b?-yel?
تبصره2: واضح است که هجای نخستین دو کلمه می توانند کاملاً همسان باشند و فقط صامت نخستین ِ هجای دوم متفاوت باشد مثل، گلنار/ گلبار. گاهی ممکن است در وسط یکی از این کلمات یک مصوت کوتاه
e (کسره اضافه) آمده باشد.
در این صورت به آن محلق ِ به سجع متوازی می گوئیم (زیرا تساوی هجاها به هم می خورد):
ای جویبار راستی از جوی یارماستی بر سینه ها سیناستی بر جان هایی جانفزا
مولانا
تبصره3: همان طور که در علم قافیه گفته شده است، گاهی به ضرورت، همسانی صامت ماقبل آخر (حرف قید) در هجای
CVCC رعایت نمی شود:
حسن
hosn / یمن yomn ، ورد vard / کند kand، درست do-rost / درشت do-rošt
همچون اسکندری به یمن لقا همچون پیغمبری به حسن خصال رشید وطواط
از زمین گویی بر آوردند گنج شایگان در چمن گویی پراکندند درّ شاهوار امیر معزی
تبصره 4: در کتب سنتی از دو مورد بدیعی به نام های جناس مضارع و لاحق یادکرده اند که از نظر ساختار، همین سجع متوازی است. در این کتاب ها بین خالی و حالی یا سراب و شراب جناس مضارع است، زیرا صامت های آغازین آنها که از نظر نقطه با یکدیگر فرق دارند قریب المخرجند (یعنی محل تولید صدای آنها در داخل دهان، دو جای مختلف است). مثلاً بین زحمت و رحمت جناس لاحق است، زیرا صامت نخستین آنها که از نظر نقطه با هم فرق دارند بعید المخرجند.
و ز آنجا رخت بربستند حالی زگل ها سبزه را کردند خالی خسرو و شیرین نظامی
پیداست که ذهن به اختلاف نقطه توجه نخواهد کرد؛ بلکه آن چه توجه را جلب می کند هماهنگی بین این کلمات است. باری بدیع نیز مانند عروض و قافیه از علوم مسموعات و موسیقی است نه مکتوبات و نقاشی.
در بحث جناس مضارع و لاحق تکیه بر قریب المخرج بودن یا نبودن صامت های نخستین است، اما این بحث غالباً با بحث نقطه دار بودن حروف در هم می آمیزد.
در کتب سنتی گفته اند که اگر بین دو کلمه فقط اختلاف نقطه باشد مثل : خط/ حظ، بساط/ نشاط، پیکر/ بتگر (اختلاف نقطه در حروف اول و دوم) یا: بتاختم/ بباختم (حرف دوم)، یا: بار/ باز (حرف آخر) یا: درست / درشت (حرف سوم ) به آنها جناس خط یا جناس تصحیف و مصحّف گویند.
این موارد هم که در آنها اختلاف در هیئت املایی دیده می شود غالباً جزو سجع متوازی هستند، یعنی ارزش هنری آنها در هماهنگ بودن آنهاست(حوزه مسموعات) نه در اختلاف نقطه (مکتوبات). هنگامی که سعدی می گوید:
مرا بوسه جانا به تصحیف ده که درویش را بوسه از توشه به
خود به اختلاف نقطه در بین بوسه و توشه راهنمائی کرده است و گرنه ذهن فقط هماهنگی بین بوسه و توشه را درمی یابد.
این گونه مسائل از آنجا پیدا شده که در رسم الخط قدیم بسیاری از حروف از قبیل ب، پ، ج، چ، س، ش ... را از نظر نقطه یکسان می نوشتند و خواننده از روی قرائن، حروف بی نقطه یا کم نقطه را باز می خواند. امروزه که مساله تصحیف منتفی است و اشتباه در همجنس پنداری حروف و کلمات از نظر نقطه پیش نمی آید، این اسم های متعدد نیز بی مورد به نظر می رسد و بهتر است این مثال ها را سجع متوازی و سجع متوازن بخوانیم.
تبصره 5: اگر دو سجع متوازی در جمله ای در کنار هم قرار گیرند صنعت ازدواج به وجود می آید:
اگر رفیق ِ شفیقی درست پیمان باش (حافظ)
به جفایی و قفایی نرود عاشق صادق (سعدی)
شبی و شمعی و جمعی چه خوش بود تا روز نظر به روی تو کوری چشم اعدا را سعدی